به نام خدا
سلام
همین جوری یه هفته است می خوام آپ کنم نمیشه
چند هفته شلوغ پلوغی رو دارمانقدر خسته شدم که به شدت دلم استراحت می خوادو بنابراین یکی دو روزه استراحت می کنیم
دو هفته پشت سر هم مهمون داشتیم و هفته پیش عملا خونه نبودم
این جمعه نه جمغه قبل جاتون خالی قم بودیم و زیارت حضرت معصمومه و اهل قبور.خوب بودخیلی خوب
شنبه رفتیم بازار.بازار دوست داشتنی منآخخخ که چقدر پرسه زدن تو بازار رو دوست دارم اونم وقتی خلوت باشه و خرید های کوچولو کوچولو داشتی باشیخخخخخ
دوشنبه رو رفتم نمایشگاه کتاب بوی کتاب بهم آرامش میدهبازم طبق معمول پول کم آوردیمکتاب چقدر گرون شده :|
خخخخخ.صدای روزبه نعمت اللهی از یه غرفه پخش میشدآهنگ دوست داشتنی زمستونشدست دوستم رو گرفتم میگم بیا ببین.واااااای صدای روزبه هههی هم بلند میگفتم :))
یهو سرم رو بلند کردم.گفتم:
اِاِ .خودشه.خودشه
:))
بنده خدا روزبه نعمت اللهی با خنده داشت من رو نگاه می کردمنم از خجالت در رفتم.خخخ
+بالاخره بعد چند روز رو پابودن و چند شب نخوابیدن از پا در اومدم
یه روز افتادم تو خونهبعد استراحت یه روزه رو پا شدم باز خدا شکر
+یه چند وقتته رفتم تو نخ بازیگرها و فن ها شون.
پیشنهاد می کنم حتما دنبالش بریدجهت فراغت و خندیدن و حال و هوا عوض شدن خیلی خوبه.
البته بیشتر وقت ها اعصاب خورد کنه.
طرف اومده تو پیج سام درخشانی نوشته:
چرا جواب من رو نمیدی.اون دنیا جلوت رو میگیرم.حلالت نمی کنممن بچه یتیمم احترامم واجبه
:|
(این نمونه نادر رو دلم می خواست خفه کنم.اوصولا از آدم هایی که عزت نفسشون رو حراج میزنن به اندازه تن فروش ها بدم میاد !!!!!)
بعد همین مورد نادر رفته تو صفحه پژمان بازغی نوشته:
توروخدا.من بمیرم.مرگ من.بگو سام درخشانی رو از نزدیک میبینی سبزه یا آبی؟
:))
یکی دیگه رو پیچ آقای X نوشته:
ترو خدا شما برای من دعا کن.دعا شما گیراستمن مطمئنم(طرف رو در حد مقام معنوی بالا آوردن :|)
همون آقای ایکس عکس خودش رو گذاشته سرم زده نوشته فشار کاری.ملت همیشه در صحنه:
آخ خدا فشارم افتاد.سرم گیج رفت.حالم بد شد.الهی من بمیررررررررماالهی من جای تو بودم.وای خدا.خودت کمکش کن
(انگار طرف داره میزاد :|)
خلاصه ملت خاصی هستیم ما.اگه تو کوچه و خیابون یه پسره خوشگل ببینم نمیرم طرفش بگیم واااااااای عاشقتم میمیرم برات.
ولی به خودمون اجازه میدیم به بازیگرا بگیم.هرچند زن داشته باشه
برامون هم مهم نیست طرف سن بابامون باشه
به یکی داشتم تعریف میکردم که من فکر کنم این دختره ها سنشون کم باشه.
برام یه مورد واقعی و با سند واقعی از بازیگر سن و سال داری تعریف کرد که چقدر سر فیلم برداری دخترهای سن و سال دار میان خودشون رو به در و دیوار میزنن براش.
راستش اصلا فکرشم هم نمی کردم
نمی دونم چه جامعه کوفتی داریم میشیم.برام سواله اینا که خودشون رو پرپر می کنن اون زمانی که بازیگر مورد علاقشون نابالغ بوده و شبیه گوجه فرنگی سبزها بود کجا بودن.همیشه آدم ها یادشون میره بد و خوب باید باهم بخوان.
یه مدتی هم هست کلا به بازیگری حساس شدم .خخخخ.
مخصوصا با این طرح فرستادنشون به برزیلمیرن اونجا حال می کنن.بعد منه اوسکل برم پول بدم سی دیش رو بخرم.بعد پولش بره تو جیبشون بازم حال کنن :|
+ با یه چیز دیگه هم مشکل دارم.عاقا من مزدوج نشدم پس قطعا تصویرم ناقصه و نمی تونم خوب قضاوت کنم.اما واقعا برام سواله که چرا توی یه رمان این رابطه مثل عرف شکل نمیگیره.یعنی بعد عروسی.حالا نه بعد بعدش.ولی آخه ببینید ترو خدا
یکی میاد مست میکنه تو دوران عقد.بعد فرداش ناراحت میشه که چه غلطی کرده
یکی از دست زن عقدیش ناراحته .
یکی یکدفعه تو دوران عقد نمی تونه خودش رو نگه دارهیه دفعه میزنه به سرش
یه سری هم هستن که اصلا عقد ندارن که.پسره به دختره میگه دوست دارم.حالا ممکنه نگه تو نگاهش دختره می بینه.بعدش .بعد فرداش اصلا معلوم میشه طرف اونجوری دختره رو دوست نداشته .نتونسته خودش رو کنترل کنه
بخدا دیگه حالم بهم خوردمیگم که من شاید تجربه نداشته باشم.ولی بخدا از بس این جوری خوندم حساس شدم
بابا نویسنده عزیز
دوست گرامی
شاید این رو یه دختر بچه بخونه.حالا بخواد بره بگه من که دوستش دارم.ببین تو این داستان هم دوست داشتن همو.اشکال نداره که.عشق می طلبه این رو.
بعد شما با یه دختر دور افتاده از دین و عرف چه می کنید؟ حتی اگه به مسائل دینی معتقد نیستی.به عرف و فرهنگ که هستی.اگرم میخوای فرهنگ رو برگردونی.خواهش می کنم بی خیال شو.چون تو تنهایی هیچ کاری نمی تونی بکنی غیر از اینکه گند بزنی
.
.
.
.
.
.
.
+ دیدید اصلا مطالب بهم ربط نداشت :))همه چیزایی که تو دلم بود رو گفتم :))
.
.
.
.
.
.
.
+ زیــــــــــــزیـــــــاااااااااااااا.کجایی عشق؟نگرانتم
.خودت رو به بغل هاشی معرفی کن
درباره این سایت